این 4 ماه
این ماه
سلام دوستهای خوبم، این 4 ماه خیلی زود گذشت، اووووف مثل برق و باد، دو ماه اول که تو خونه بودم و مهمون و مهمون داری و بعضی وقت ها مریض داری، مهرسامم به خاطر مشکل روز اول بلد نبود باد گلو بزنه و همش بعد از شیر خوردن باید برش میگردوندیم و چشممون بهش بود تا یک دفعه کبود نشه، به خاطر این مشکلش حتی یک شب تا صبح بیمارستان بستری شد، اما خدارو شکر کم کم خوب شد، دوباره بعد از گذشت چند روز نافش که تازه افتاده بود عفونت کرد، بماند که چقد نگرانش بودم و همش گریه میکردم، خود طفل معصومش چقد آنتی بیوتیک خورد، دقیقا تاروزی که عقیقه اش کردم مشکل داشت اماخدارو شکر الان خوبه ، بعد هم که برگشت به کار با بچه 2 ماهه، تو این مدت عکس های گویای همه چیز هستن دیگه گزارش تصویری
تنها روزی که پستونک گرفت
از حموم اومد و مست خواب بود
فقط به شکم تا دوساعت راحت خواب بود
این لباس ها رو مادرجون از بندر آورد، عاشق زرافه روشونم
روزی که ختنه شد تو بیمارستان
همون روز با مادرجون ، مامان و مادرجون همراهت بودن بابات دلش نمیذاشت بیاد
روزی که به گل خوابوندیمش
سر کار، دفترروزنامه
عاشق این عکسهاتم
پایان