مهرزاد جانمهرزاد جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
مهرسام جانمهرسام جان، تا این لحظه: 10 سال و 2 روز سن داره

پسرهای من

مامان مهرزاد و مهرسام😍😍❤️❤️

کتابخونه من

1392/4/24 9:22
نویسنده : مامان حدیث
296 بازدید
اشتراک گذاری

اطلس کودکان

ا ز اونجا که هرشب یا قبل از چرت روزانه باید کتاب بخونم تا خواب برم و مامان برام کتاب میخونه همه جای خونمون یک دونه کتاب چی بگم حداقل اش 3 تا کتاب پیدا میشه ، کنار تخت خواب مامانم ، کنار تخت خواب خودم ، تو پذیرایی، و حتی شبهای تابستون که رو بالکن و توپشه بند می خوابیم کتاب پیدا میشه اونجا دیگه این چند وقت کتابخونه شده، همه جور کتاب دارم دیشب که مامانم شمرده بود 5 کتاب برجسته بود سه تا کتاب قصه، یک کتاب بزرگ قصه های شب و یکی هم اطلس کودکان، دیگه شبی نمیشه که با کمتر از 3 کتاب خواب برم و به خاطر همین مامان میدونه که معلوم نیست کدوم کتاب رو انتخاب کنم دیگه کتاب هامو جمع نمیکنه تا شب قرار نباشه به خاطر یک کتاب بدو بدو بیاد تو و دوباره بدو بدو بیاد بیرون( منم لجباز)،


5


اطلس کودکان اسم یک کتابه، عکسهای مختلف و زیادی داره از همه جای دنیا و از اونجایی که بیشتر صفحاتش عکس حیوونهاو آدم های مختلفه من عاشق این کتابم

مامان میگه کم کم کمکم میکنه اسم کشور ها و پرچم هاشونو یاد میگیرم یکیو یاد گرفتم

پایتخت روسیه : اسکول( مسکو )

مامانم هم خوشش میاد از این پایتخت روسیه به بابام گفت: ازم بپرسه منم جوابشو دادم و بابام دیگه می خندید

اما این از عکسها


2

3

4

اینجا دیدم مامان داره ازم عکس میگیره خجالت کشیدم

1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 10:09
الهی فدات خاله جون پسر باهوشی که پایتخت کشور و پرچماشو میشناسه که خجالت نمیکشه که سینه سپر عکس میندازه آفرین به مهرزاد کتاب خون و باهوش و ماان مهربون که کمکش میکنه


ممنون از خاله مهربون که همیشه قوت قلبه
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 10:10
مرسی عزیز دلم،،دل نمی خواد که جرات میخواد بازی گاز گازی پ چجوری اونا دو نفری میریزن گاز میگیرن ،بشگون میگیرن،قلقلک میدن دلشونم مییاد والله...شمام امتحان کنین حال میده خدایی...


باشه رو چشمم حتما بدم نمیاد ولی من زورم به سر اینا نمیرسه بیشتر خودم کتک می خورم
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 10:34
حالا میخوای یه بار خفت گیری کن اگه جواب داد که هیچی وگرنه بگو توهم زدم و خلاص..ولی یه بارو میارزه که ریسک کنی ها از من گفتن


حتما خیالت راحت برای یکبار هم شده اینکارو میکنم خبرشو تو همین وب میذارم شمام بیاین بخونید قهقهه بزنید
مامان عبدالرحمن واویس
24 تیر 92 11:36
افرین به این پسر باهوشم


ممنون خاله جون مهربون
حباب
24 تیر 92 12:34
سلام عزیزم...ممنون بهم سر زدی...


خواهش میکنم خوشحالم از آشناییتون
مامان تارا و باربد
24 تیر 92 13:53
آفرین به این پسری باهوش چه بامزه پایتخت روسیه
ببوسش به جای من مرسی که بهمون سر می زنید


مرسی که اومدید شمام دوقلوهای نانازتونو ببوسید
مامان عرفان
25 تیر 92 11:16
تمام زیبایی ها با یک دنیا مهربانی پیشکش وجود آسمانیست که همتا ندارد
مامان عسل
25 تیر 92 11:21
آفرین به پسر باهوش خودمون و مامانی دست شما هم درد نکنه که زحمت میکشی و به پسرمون یاد میدی
مامان عرفان
26 تیر 92 9:22
مرسي . ما كه هر كاري كنيم به گرد پاي شما هم نميرسيم .


شکسته نفسی می فرمایید ماشاله اینقده هنرمندین جا بحثی نذاشتین

مامان عرفان
26 تیر 92 9:26
ايول مهرزاد جان . آفرين پسر باهوش و كتاب خون .


ممنون خاله مهربون
سارا مامان آرتین
29 تیر 92 18:39
ماشالا به این گل پسر باهوش

خجالت واسه چی خاله جون




ممنون خاله جون اینقده محو کتاب بودم که متوجه مامان نشدم بعد یکدفعه ای شد خجالت کشیدم

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرهای من می باشد