دختر مامان
دخمل مامان
وقتی مثل یک فرشته خوابم خونمون از همیشه ساکت تره، مامانی تنهایی دق میکنه این میشه که دقیقه به دقیقه میاد بالای سرم و صدام میزنه: مهرزاد، مهرزادم، قندم ، نباتم، آب نباتم، یکی یکدونه، گل گلخونه، چراغ خونه، گل پسرم ، تاج سرم،..." اما انگار نه انگار، همه جا رو آب ببره ، مهرزاد رو خواب میبرهاین میشه که مامان دست به کار میشه و اذیت میکنه، قلقلک میده، ناز میکنه، بوسم میکنه و هر کاری که باعث بشه بیدار بشم و نمیشم
یک روز عصر هرکار کرد من بیدار نشدم
و نتیجه اش این شد
وقتی بیدار شدم و عکسهامو دیدم دستمو زدم به کمرمو گوشی مامانو نشونش دادم و عصبانی گفتم من دخترم؟؟؟؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی