شیطنت های من
شیطنت من
هیچوقت از شیطنت هامو خطرهایی که همیشه از بیخ گوشم میگذره و فقط خدا کمک میکنه که اتفاقی برام نیفته براتون تعریف نکردم ، اما اینو که از همه داغ تره و دیشب برام اتفاق افتاده میگم ( وقت کنم براتون قبلی ها رو هم تعریف می کنم و عکسشم براتون میگذارم . )
دیشب بعد از اینکه شام خوردیم(جای همگی خالی ) من مثل همیشه پا شدم و شروع به بالا و پایین پریدن از رو مبل ها و میز عسلی کردم ،
هرچی مامان و بابا گفتن :« بشین می خوری زمین ، اتفاقی می افته » من گوشم بدهکار نبود ، تا اینکه به اندازه صدم ثانیه هم نشد که پام از روی یکی از مبلها لیز خورد و وسط دو تا مبل خوردم زمین ،
حالا گریه نکن کی گریه کن ، خدا رو شکر هیچ جام چیزی نشده ، فقط گوشم باد کرد و از درد تا صبح روش نتونستم بخوابم
خدا همه نی نی ها رو برای پدر و مادرشون حفظ کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی