مهرزاد جانمهرزاد جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
مهرسام جانمهرسام جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

پسرهای من

مامان مهرزاد و مهرسام😍😍❤️❤️

سال تحویل

تحویل سال 1393 سال92 خدارو شکر با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت، امیدوارم سال 93 هم خوب و خوش بگذره، امسال تحویل سال خدا روشکر بابا با همه مشکلات کاریش کنارمون بود. سفره هفت سین امسال با کمک مامان انداختم، اونجا به سمنو ها ناخنک هم میزدم که مامان دید اینجوری نمیشه کل ظرف سمنو رو گذاشت جلوم و من هم نصف بیشترشو خوردم،شمع هم که هرچی تو خونه داشتیم آوردم و گذاشتم وسط سفره هفت سین ، در نهایت رسید به شمع های سوفله خوری که اونها رو هم گذاشتم،و خودم روشنشون کردم بماند که چند بار دستمو با موم شمع ها سوزوندم ول ی ول کن نبودم، تخم مرغ های امسال رو به تعداد افراد خونواده مون من رنگ زدم، به ماهی قرمزهامون سماق...
10 فروردين 1393

سال نو مبارک

سال 93 مبارک عطر نرگس            رقص باد                    نغمه شوق پرستوهای شاد                                          خلوت گرم کبوتران مست                  &n...
10 فروردين 1393

روز مادر مبارک

روز مادر مبارک وقتی هنوز به دنیا نیامده بودیم بهشت در آغوش مادران بود اما وقتی به دنیا آمدیم مادران بهشت را بر زمین گذاشتند و ما را در آغوش گرفتن، از آن لحظه به بعد بهشت در زیر پای مادران قرار گرفت       مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است،     امسال روز مادرتو مهدکودک کاردستی خوشکلی درست کرده بودم، (خاله درست کرده بودن)، همون کادو روز مادر بود و البته 1 دونه گل که از تو باغچه چیده بودم، مامانمو حسابی کیفور کرد *این عکس روی کارت *اینهم متن نوشته شده تو کارت   ...
2 فروردين 1393

سلامممممممم

اندر احوالات امروز ما دوستا ن عزیزمون نگران حال و احوال ما بودن، خدارو شکر هم من و نی نی و مهرزاد ، هم هدی و نی نی و پارسا خوبیم، فقط تنبل شدیم و اون غیرته خوابیده که بیایم و پست جدید بذاریم. عکسهای زیادی دارم برای آپلود کردن ولی وقت ندارم، آخر سال خیلی کار دفتر سنگین شده، انشاله برای سال جدید همشون رو تو پوشه جدا گانه نگه داشتم تا پست های قدیمی رو بتونم با عکسهایی که نگذاشتم بذارم، منتظرمون باشید تا با انرژی سال نو برمی گردیم، شاید تا قبل از سال چند تا پست گذاشتم، تا ببینیم فردا چی میشه ...
13 اسفند 1392

تولد 4 سالگی

تولد 4 سالگی امسال قرار بود تم تولدم مک کوئین باشه، بیشتر وسایل رو خریدیم اما باز بیشترشون رو نگه داشتیم برای روز تولد، 22 آذر امسال تولد با وضعیت مامان اونجور که دلم مامان می خواست نشد ولی بد هم نبود ، به ماها که خوش گذشت. مهمونهامون همون مهمونهای عزیز سال گذشته بودن،کادوی حسابی هم خوردیم، از سفره شام عکس  نداریم، یادمون رفت، به مفصلی سالهای گذشته نبود، کباب و جوجه کباب بود که آقاجون و بابا درستش کرده بودن و مادرجون هم زحمت پلو رو کشیده بودن و مامان هم سالاد درست کردن.دسر هم پودینگ و موز و شکلات بود اما از هرچه بگذریم سخن کادوها خوش تره، مادرجون و آقاجون کفش اسکیت آوردن، مامان و بابا میکروسکوپ خریدن، آ...
4 اسفند 1392

نی نی ما

نی نی ما یک پسره دیروز منو بابا و مامان و مادرجون رفتیم سونو، بماند که 2 ساعت معطل شدیم، تو این دو ساعت اینقده غر زدم، بابایی طفلک، برام بستنی و شکلات گرفت تا دهنم بسته باشه. از تو خونه که داشتیم راه می افتادیم و به مامانم گفتم فرشته ها بهت پسر دادن، تا وقتی نوبتمون شد و رفتیم داخل، دکتر اول نیم رخشو نشون داد بعد قلبشو و ... آخرش هم گفت پسره منم جلو دکتر گفتم، بهت نگفتم بچت پسره حالا موندیم اسم چی بذاریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
9 بهمن 1392

این روزهای ما

این روزهای ما روزهامون یکی بعد از دیگری داره سپری میشه و هر روز به یکجور، مامانی  این هفته نوبت گرفته که برای تشخیص جنسیت بره سونو، خبرشو برای دوستان می فرستیم، عکسهای تولد 4 سالگی که تو خونه گرفتم گم شدن، نه تو کامپیوتر خونه اند نه تو مموری دوربین و نه تو گوشی مامان، اگه پیدا بشه حتما پست تولد رو میگذاریم، نا شکری نمیکنیم ولی این چند وقتمون خبر خوشی نداشتیم، شب ولادت حضرت رسول(ص)، پارسایی بیمارستانی شد به خاطر عفونت شدید، و روز بعد آقاجون گفت دختر عمه مامان تو جاده تصادف میکنن و پسر 13 سالش کشته میشه، این چند وقتمون همش با گریه  گذشته ، دل و دماغی برای این که به کامنت های دوستان جواب بدم یا وب رو آپ کنم ن...
8 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرهای من می باشد