شب قدر
شب قدر و احیا نگه داشتن من شب 21 ماه رمضون با مامان ومادر جون و خاله های مامان و دختر خاله های مامان ( دیگه فکر کنم متوجه شدید هر جا بریم اکیپی با هم میریم )رفتیم مصلی امام علی (ع) برای احیا اولش همه چی خوب خوب بود چه پسری ماشاله آقا بعد از 2-3 دقیقه از کنار مامان یک کم میرم عقب تر و بدو بدو هام شروع شد، از اونجایی که هر جا بریم باید یک شیطونی بکنم دویدم سمت قسمت آقایون و مامان هم داشت از کنار پرده نگاهم میکرد و نمیتونست بیاد اون قسمت و من از خدا خواسته دویدم و رفت سمت جایگاه فیلم بردار مراسم و 5-6 تا پله داشت رفتم بالا( اینجا رو عکس ندارم چون مامان داشت تو سرش میزد ) و مادر جون اومد دنبالم و ...
نویسنده :
مامان حدیث
11:49